روزانه های مامان و ملینا
این روزا تمام وقتم تو خونه مشغول ملینام و با همدیگه خیلی جوریم مخصوصا اینکه تنها باشیم چون میدونی که فقط با توام خیلی خوب باهم بازی میکنیم ومنم دیگه واسم عادی شده که باید مثل یه دختربچه ی کوچیک باهات بشینم و پاشم و با اسباب بازی هات بازی کنم شعر بخونم و خلاصه درگیریم باهم.... حالا دیگه خیلی قشنگ کلمه ی مامان رو یاد گرفتی و من از ذوق میخوام بمیرم آخه خودت میدونی که چندوقته منتظر این کلمه بودم ازت... خیلی ناز میگی و تازه به عکسی که بزرگ کردیم و به دیوار زدیم اشاره میکنی و میگی مامان، فدات بشم من خیلی داری فهمیده میشی و این باعث شده که منم احساس بهتری دارم از اینکه مثلا میگم فلان چیز رو بیار یا اون چیزی که برداشتی بذار سرجاش میفهمی و خیلی خ...
نویسنده :
مامان مریم
12:53